رفتم باهاش فیلم ″خانه پدری″ رو دیدم. می‌خواستم ببینم این همه جار و جنجال برای چیه. کشتن دخترها تو مغزهای کوچک زنگ‌زده هم بود و نمی‌دونستم چرا سر این یکی بیشتر شلوغ کردن. 

وقتی دیدمش فهمیدم. از یه جایی به بعد میلرزیدم و دست‌هام یخ کرده بود و گریه می‌کردم. خیلی خوب بود، اما با اعصاب آدم بازی می‌کرد. فیلم چیزی که می‌خواست بگه رو از چند جانب گفت، تک تک دیالوگ‌هاش معنادار بود. حتی همون لحظه آخر که یکیشون گفت؛ یه مرد لازم نیست باشه؟ 

چند وقت پیش،

اینجا راجع به مبتذل بودن غرور ملی خوندم. هرچند به عنوان دانشجوی فلسفه با شوپنهاور (حتی همین حرفش) مخالفت‌های زیادی دارم ولی داشتم فکر می‌کردم از خودمون بپرسیم، همونقدر که ملیت مایه افتخار نیست، جنسیت چی؟ هست یا نیست؟ چون همین آقای شوپنهاور پر از عقاید جنسیت‌زده‌ست. اصلا به این آقا اعتماد نکنید!

+ من نمی‌دونم چرا وقتی هنوز از آثار فیلسوف‌های بزرگ و مطرح ترجمه‌های درست و حسابی نداریم، باید همه کتاب‌های فیلسوف دم‌دستی و مردسالاری مثل شوپنهاور ترجمه بشه و به وفور تو دست و بال جوون‌ها ریخته شده باشه و محبوب بشه و همه یه دور بخونن و از روش تصمیم و تاثیر بگیرن. یعنی ربطی به مردسالاری قدیمی و طولانی این جامعه‌ی هنوز شدیداً سنتی نداره؟ 


مشخصات

آخرین جستجو ها